پناه بر تو ای بزرگ
من از قبیله ی شبنم ولی تو روشنی تبار
ببین چه ساده روز را ، نشسته ام به انتظار
چه فصل سرد و ساکتی ، پناه بر تو ای بزرگ !
چرا نمی رسم به تو ، چرا نمی شود بهار ؟
غمت به روی شانه ام ، دوباره گریه می کند
بیا و تسلیت بگو به شانه های سوگوار
از این سکوت خسته ام بیا صدا بزن مرا
و مرهمی به روی زخم های کهنه ام گذار
به آسمان نمی رسم ، به حجم سبز خانه ات
دلم به انتظار تو ، تو بر ستاره ها سوار !
شعر جوان استان خراسان
نرگس ایمانیان ، متولد 1357 ، مشهد
کارشناسی معماری